در لحظه حال زندگی کنید
یکی از تکنیکهای بسیار عالی که امروزه در جهان مورد توجه قرار گرفته، بودن در لحظه حال است.
در لحظه حال زندگی کردن از روشهای بسیار موثر برای ارامش ذهن و در یافت الهامات و پاسخهای مورد نیاز ماست. منظور از لحظه حال چیست؟ شما همین لحظه ای که در حال نفس کشیدن هستید، درحقیقت در این لحظه به انرژی کیهانی متصل هستید که به شما زندگی میبخشد. این جریان لحظه ای که ما با تنفسمون درک میکنیم، لحظه حال زندگی ماست.
ما در واقع اغلب لحظه های زندگیمون یا در گذشته سیر میکنیم و در حال حسرت خوردن و غصه خاطرات تلخ گذشته هستیم و یا در حال توجه به آینده و نگرانی از اینکه چه خواهد شد؟ چه میشود؟ این بازی ذهن انسان است که سعی میکند تمرکز ذهن را به گذشته و اینده ببرد. چون ذهن با باورها و ورودیهایی که در گذشته داشته شرطی شده و براساس آن، هر لحظه به استرس و غصه و ترس توجه دارد. در صورتی که لحظه حال هیچ یک از این پارامترهای منفی را ندارد. لحظه حال تنها زمانی است که ما زندگی میکنیم. شما نه در گذشته میتوانید دخالتی بکنید و از آن لذت ببرید و نه در اینده که هنوز در دسترس نیست. شما فقط در همین لحظه که نفس میکشید، هستید و میبینید و میشنوید و لذت میبرید و یا رنج و درد میکشید.
زندگی کردن در لحظه به معنی آن است که به گذشته فکر نکنیم و نگران آینده نباشیم. البته، این مساله به این معنی نیست که در زندگی اهدافمان را مشخص نکرده و یا خود را برای آینده آماده نکنیم. باید از گذشته پند گرفته و برای آینده برنامه و هدف مشخصی تعیین کنیم و در عین حال از زندگی کنونی خود نیز لذت ببریم. افرادی که در لحظه زندگی می کنند روابط عمومی بالاتری داشته و دوستان بهتر و بیشتری دارند، کمتر گرفتار استرس و فشار خون بالا می شوند.
تمرکز و زندگی در لحظه، خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد چراکه این بیماری ها در بسیاری از موارد ریشه در ناراحتی های روحی دارند و افرادی که در لحظه زندگی می کنند کمتر نگران آینده بوده و بیهوده خود را برای گذشته و اتفاقات ناگوار آن، آزار نمی دهند و اتفاقات رخ داده را راحت تر می پذیرند.
این افراد شادترند و در زندگی احساس امنیت و آرامش می کنند. اعتماد به نفس بالایی داشته و اشتباهات خود را با دید منطقی می پذیرند، زندگی را ساده گرفته و روزها را بدون وسواس می گذرانند. همچنین افرادی که در لحظه زندگی می کنند در ارتباطات به خصوص زندگی زناشویی خود موفق تر هستند و روابط رضایت بخشی را با همسر خود تجربه می کنند.
بهترین شاخص برای زندگی در لحظه حال، شاد بودن و دوری از استرس و حال خوب است. دلیل اصلی نگرانی و استرس افراد فقط توجه و تمرکز به آینده ای است که هنوز نیامده و هیچ تصویری هم از آن ندارند و تنها تصویری مبهم که ذهنشان بر پایه باورهای منفی ساخته است، میباشد.
امروزه علت درد بیشتر مردم، نبودن در لحظه حال است. در واقع زندگی یک تداوم بی نهایت از همین لحظه ها و اکنون هاست. ماموریت ما در زندگی بی مشکل زیستن نیست بلکه با انگیزه و هوشمندانه زیستن است.
برای در لحظه حال بودن لازم نیست حتما مدیتیشن یا تمرینات خاص و ویژه ای انجام بدهید، می توانید در هر لحظه، در حین انجام هر کاری در لحظه باشید.
اگر بخواهیم ساده بیانش کنیم، لحظه حال توجه کامل داشتن به آن چیزی است که در همین لحظه در حال روی دادن است، خواه این دیدن یک منظره باشد، شنیدن یک صدا باشد، نوشیدن یک فنجان چای یا صرف یک غذا و یا انجام یک کار بخصوص یا هر فعلی در این لحظه.
می توانید برای چند لحظه تا چند دقیقه آن را همین الان تمرین کنید، هر کجا که هستید، روی تخت و در حال استراحت، در مطب دکتر، وقتی در انتظار وقت تان هستید، یا زمانی که در صف ایستاده اید. هر کجا..
سه، چهار نفس هوشیارانه بکشید در حالی که توجه تان را به احساس نفس هایتان در حین دم و بازدم می دهید. می توانید به یک صدا، بو یا حس بدنی، طپش قلبتان و یا هر چیزی که مقابل دید شماست توجه کنید. توجه آگاهانه به هر آنچه در حال روی دادن در همین لحظه است، اساس بودن در لحظه حال است. توجه به تنفس اغلب به عنوان یک نقطه اتکا به کار برده می شود زیرا تنفس همیشه در لحظه حال اتفاق می افتد.
توجه به تنفس در هر حالتی موجب نشاط روحی و جسمی و آرامش میشود. علت آن بسیار ساده است. ذهن ما توانایی توجه و تمرکز فقط روی یک موضوع و فکر و توجه را در هر لحظه دارد. بنابر این نمیتواند زمانی که شما روی تنفس خودتان توجه میکنید به افکار دیگری متمرکز شود و در این زمان اصطلاحا میگویند سکوت ذهن ..
هر چقدر زمان سکوت ذهن شما بیشتر باشد به همان اندازه آرامش و نشاط درونی و جسمی شما هم بیشتر شده و الهامات درونی و پاسخهای بسیار شگفت انگیزی را برای سوالات و مشکلات زندگی خود دریافت خواهید کرد.
شاید برایتان عجیب باشد که بدانید تمرین مراقبه در لحظه حال بودن، تمرین مهمی برای افرادی است که به طور جدی برای هوشیاری ذهن تلاش میکنند. برای مثال، در حین غذا خوردن، به شما گفته می شود که توجه کاملی به غذایی که در هر لقمه می خورید بدهید و وقتی آن را در دهان قرار می دهید، و در حین جویدن، کاملا حسش کنید.
این فرآیند خوردن، مجموعه ای از لحظات هوشیارانه را شامل می شود و حواس بینایی و بویایی، لامسه و چشایی و حتی شنوایی را فعال میکند.
شما اگر بتوانید تمرکز لحظه ای خود را روی طپش قلبتان ببرید، به طرز شگفت انگیزی طپش قلب شما در وضعیت آرامی قرار خواهد گرفت. حتی میتوانید به جریان خون در داخل رگهایتان توجه کنید. این توجه، شما را به اتفاقی که هم اکنون رخ میدهد، میبرد. هر توجهی که در این لحظه به رخ دادهای اکنون میدهید، در واقع به هوشیاری ذهنی نزدیکتر میشوید و این شما را از افکار منفی رها میکند.
شما چه بدانی و چه ندانی، خواه نا خواه، نمی توانی بجز در اینک و اینجا و همین لحظه، در جای دیگری باشی. هرکجا که باشی در ” اینک و اینجا ” هستی.
در هرزمان به تو فقط یک لحظه داده می شود، آن لحظه هم همان لحظه نفس کشیدن شماست. زندگی شما در همین لحظه است که جاری میشود. تمام احساس و زیبایی و لطافت و جریان زنگی در همین یک لحظه اتفاق میفتد. لطفا به این موضوع با دقت فکر کنید.
همین الان به جریان زندگی خود در همین لحظه، به تنفستون، به طپش قلبتون، به هر اتفاقی که در اطرافتون میفته توجه عمیق بکنید. وقتی تمرکزتون رو به اتفاق این لحظه میبرید در واقع ذهن شما فقط و فقط درگیر همون لحظه و درک آن حسی است که در محیط قرار دارد و نمیتواند همزمان جای دیگری هم باشد.
ولی ما چیکار میکنیم؟ ما این لحظه را به نقشه کشیدن یا نگران شدن برای آینده تلف می کنیم؛ و یا در حسرت و غم گذشته بسر میبریم. یعنی این سرمایه زندگی و انرژی کیهانی این لحظه خود را صرف غم گذشته و نگرانی آینده میکنیم. آینده ای که هرگز نمی آید. آنچه که می آید همیشه اینجا است، زندگی در ” حال حاضر “است. یک سری از “اکنون ها” ، یک اکنون، اکنون دیگر..
شما همیشه در اکنون زندگی می کنی. امکان خارج شدن از این لحظه رو نداری. آینده ای وجود ندارد. چون چند دقیقه بعد آینده شماست. که لحظه حال شما خواهد بود. ولی در همان آینده خودتان نیز دارید به آینده، با نگرانی نگاه میکنید.
پس برای کسی که در لحظه حال زندگی نمیکند آینده هم وجود ندارد، پس چگونه می توانی نگران آینده باشی، وقتی که همه زمانهای حال خود را نابود میکنی و در واقع همان آینده خودتون را میسوزونی..؟؟
به دلیل این نوع نگرانی و نقشه کشی برای آینده است که یک ضرب المثل زبان های دنیا وجود دارد: “انسان به آرزوکردن و نقشه کشیدن ادامه می دهد و نگران آینده است؛ و خداوند به ناکام کردن او ادامه می دهد.” معادل فارسی آن میشود : “آنچه دلم خواست، نه آن می شود/ آنچه خدا خواست، همان می شود.”
در واقع خدا یا جهان هستی شما را ناکام نمیکند. این خود نقشه کشیدن شماست که تخم ناکامی را می کارد. شما با نگرانی در مورد آینده، زمان حال را هدر می دهید؛ و آهسته آهسته، نگرانی از آینده ملکه ی وجودتان می شود. بنابراین، وقتی که آینده فرا می رسد، همچون زمان حال فرامی رسد؛ و به دلیل عادت نگرانی از آینده، آن لحظه را نیز در نگرانی هدر می دهید.
شما تمام عمر را به نگران شدن در مورد آینده ادامه می دهید. انسان وقتی از این نقشه کشیدن ها دست برمی دارد که به پایان عمرش برسد و تمام امکانات برای آینده را با خودش ببرد.
تمام زندگی را از کف بدهد: آن موقع است که متوجه میشود می توانست زندگی کند، ولی فقط نقشه کشیده است …
با شدت و تمامیت در لحظه ی حال زندگی کن، زیرا لحظه ی بعدی، از این لحظه زاییده می شود و اگر این لحظه را با تمامیت و شادمانی زندگی کرده باشی می توانی مطلقاٌ یقین داشته باشی که لحظه بعد برکات و سرور بیشتری خواهد آورد.
بهترین روش برای آشنا شدن با دوعملکرد ذهن این است که ذهن خود را مانند یک باغ تصور کنید، شما باغبان هستید و در طول روز مشغول بذر افشانی در ذهن نیمه هوشیار خود بر اساس عادت فکری و حرفها و کلمات خودتان هستید، هر چه در اینجا بکارید، همانطور از جسم و محیط خود محصول برداشت میکنید.
هم اکنون شروع کنید تا افکار آرامش،خوشبختی، پول و ثروت و فراوانی، نیت خیر، سلامت و سعادت را بکارید.
باورهای ذهن خود را عوض کنید تا رویدادهای زندگیتان عوض شود.
” اکهارت تله در کتاب نیروی حال به زیبایی این موضوع را بیان میکنه:
آیا شما یک «منتظر» همیشگی هستید؟ چه مدت از زندگی خود را به انتظار کشیدن میگذرانید؟ انتظار برای تعطیلات بعدی، شغل بهتر، بزرگ شدن بچهها، یک رابطه پرمعنا، موفقیت، پولدار شدن، مهم شدن. چندان نامتعارف نیست که اشخاص همه عمر را به انتظار شروع زندگی سپری کنند.
انتظار، یک حالت ذهنی ست و در اصل به این معناست که شما آینده را میخواهید و اکنون را نمیخواهید. آنچه را دارید نمیخواهید و آنچه را ندارید میخواهید. با هر نوع انتظار، ناآگاهانه تضادی درونی بین اکنون و اینجا، یعنی جایی که نمیخواهید باشید با آینده فرافکنی شده خود، یعنی جایی که میخواهید باشید، ایجاد میکنید. این نگرش موجب میشود «حال» حاضر را از دست بدهید و کیفیت زندگی شما به شدت کاهش یابد.
به اکنون و لحظه حال خودتان توجه کنید؛ به رفتار، واکنشها، حالها، فکرها، احساسها، ترسها و آرزوهایتان که در حال حاضر آشکار میشوند، بپردازید. اینها گذشته موجود در حال حاضر شما هستند. اگر بتوانید به اندازه کافی «حضور» داشته باشید و همه این موارد را تماشا کنید، نه با دیده انتقاد و تجزیه و تحلیل، بلکه بدون داوری، آنگاه با گذشته رو به رو میشوید و از طریق نیروی حضور در حال خود ، آن را میزدایید.
در ادامه اکهارت تله میگوید : زیبایی در، سکونِ حضور در این لحظه میشکفد. برای هشیار شدن نسبت به زیبایی، عظمت و تقدس طبیعت، نیاز به حضور دارید. آیا تاکنون در یک شب صاف به آسمان و بی کرانگی فضا نگریستهاید و از سکون مطلق و وسعت باورنکردنی آن به حیرت افتادهاید؟ آیا به صدای جویباری که از کوه به جنگل سرازیر میشود، گوش دادهاید؟ واقعاً گوش دادهاید؟ یا به صدای یک توکای سیاه به هنگام غروب در یک شب آرام تابستانی؟ برای هشیار شدن نسبت به این چیزها، ذهن باید آرام بگیرد. باید لحظهای بار مسایل، گذشته، آینده و همه دانش خود را زمین بگذارید. در غیر این صورت نگاه میکنید و نمیبینید، گوش میدهید و نمیشنوید.
در ورای زیبایی اشکال بیرونی، چیز دیگری وجود دارد. چیزی که قابل نامگذاری نیست، چیزی وصف ناپذیر، یک مفهوم عمیق درونی و مقدس؛ اما فقط هنگامی برای شما آشکار میشود که در لحظه حضور داشته باشید.
این عادت را پرورش دهید که وضعیت ذهنی و عاطفی خود را از طریق مشاهده خود بررسی کنید. “آیا در این لحظه آسوده هستم؟” پرسش خوبی ست که جا دارد پیوسته از خود بپرسید. یا میتوانید بپرسید: “در این لحظه در درون من چه میگذرد؟” دست کم به آنچه در درونتان میگذرد به اندازه رویدادهای بیرونی علاقه نشان دهید. اگر درون را درست کنید، بیرون خود به خود درست میشود.
شما در اینجا و اکنون هستید، در حالی که ذهنتان در آینده است. این اختلاف موجب شکافی اضطراب آور میشود. در واقع شما دیوانه وار بار صدها کاری را که شاید باید در آینده انجام بدهید، همین الان دارید با خود حمل میکنید و این اصلا منطقی نیست.
هنگام درد شدید، هر سخنی درباره تسلیم، بیمعنی و بی حاصل به نظر میرسد. هنگامی که دردتان شدید است، احتمالاً تمایل شما به فرار از آن، نیرومندتر از تسلیم به آن است.
راههای گریز ساختگی فراوانی وجود دارند مثل: کار، غذا، دارو، خشم، فرافکنی، سرکوب و مانند این ها. اما شما را از درد رها نمیکنند. هنگامی که درد را به سطح ناآگاهی خود میرانید، از شدت آن کاسته نمیشود. هنگامی که درد عاطفی را انکار میکنید، همه اعمال، افکار و روابطتان به آن آلوده میشوند. به عبارت دیگر شما، آن را به صورت انرژی از خود ساطع میکنید و سایرین آن را جذب میکنند.
هر گاه راه گریزی نیست، پس همواره راه عبوری هست. پس، از رنج و درد روبرنگردانید. با آن رو به رو شوید و آن را به طور کامل احساس کنید. آن را در همین لحظه حس کنید، اما درباره به آن فکر نکنید. قضاوت نکنید. در صورت لزوم درد و رنج خود را ابراز کنید، اما درباره آن در ذهن خود فیلم نامه ننویسید. تمامی توجه خود را به احساس معطوف کنید، نه به شخص، رویداد، یا وضعیتی که در ظاهر موجب آن درد بوده است.
اجازه ندهید ذهن به بهانه ناراحتی، از شما یک مظلوم بسازد. احساس تاسف برای خود و بازگویی ماجراها برای دیگران، شما را اسیر ناراحتی نگه میدارد.”
برای اینکه هر لحظه را بشمارید، بایستی پذیرای آن باشید. هرکاری که انجام می دهید و با هر شخصی که در ارتباط هستید، تمام توجه خودتان را به آنها اختصاص دهید. حتی زمانی که استراحت می کنید، بایستی آن لحظه را مزه مزه کنید. این به شما فرصتی برای دوباره شارژ شدن، دوباره تازه شدن و پیدا کردن شفافیت می دهد.
در اغلب موارد شما انتظارات بسیار بزرگی از خودتان و زندگیتان دارید. شما جهت انجام این امور هجوم می برید و با شتاب کاری را انجام می دهید، واقعاً بدون آنکه از فرایند آن لذت ببرید. این هجوم بردن برای چیست؟ فکر می کنید به کجا می روید؟ اگر شما توقف نکنید و درباره اینکه به کجا می روید، فکر نکنید: احتمالاً جهتتان را گم می کنید. در عوض، وقتی شما قدر هر لحظه را می دانید و درس های آن را برداشت می کنید، آگاهانه، هدفمند و مسئولانه زندگی می کنید.
به علاوه، وقتی در گذشته زندگی می کنید و اجازه نمی دهید که تجارب دردناک، اشتباهات پیش آمده یا روزگار سخت، بگذرند، شما خود را به حال و آینده ای مشابه محکوم می کنید. شما باید بپذیرید که نمی توانید گذشته را تغییر بدهید و گذشته هم هیچ تسلطی بر شما ندارد. پس انرژی و نیروی این لحظه خودتان را که تنها سرمایه اصلی زندگیتان است را صرف ستیزه با گذشته خود نکنید .
زندگی در لحظه به معنی آن است که اجازه بدهید گذشته عبور کند و به آینده اعتماد کنید. اگر شما مثبت و به زمان حال حاضر خوش بین باشید، آینده شما نیز مثبت و امید بخش خواهد بود. شما این را به خود مدیون هستید که هر لحظه تان را از همین حالا بشمارید.
موریس وست میگه :
اگر شما همه زندگیتان را منتظر طوفان بوده اید، هرگز از تابش خورشید لذت نخواهید برد.
“رالف امرسون” هم میگه :
ما همیشه آماده می شویم برای زندگی ، ولی هرگز زندگی نمی کنیم.
بهترین نمونه برای مشاهده زندگی در لحظه حال، کودکان هستند. شما اگر دقت کنید میبینید که کودکان زیر 4 سال هر لحظه شاد هستند، نگران چیزی نیستند. هر چیزی را که نیاز داشته باشند با ایمان میخواهند و دریافت میکنند. هر لحظه ای هم که مشکلی برای آنها پیش میاد با گریه انتقال میدهند و بعد از رفع مشکلشان دوباره به همان هیجان و بازی و زندگی برمیگردند. چون نه از گذشته غمی دارند و نه نگران آینده خودشان هستند.
” بروئر میگه :
کودکان نه گذشته و نه آینده دارند، آنها از زمان حال لذت میبرند، کاری که تعداد معدودی از ما انجام می دهیم”
به این پرسشها دقت کنید،
ایا حین انجام هر کاری، همه وجود شما با آن است؟
ایا حین غذا خوردن، فقط غذا میخورید و مثلا با همه وجود خود طعم آنرا احساس میکنید؟
آیا حین حرف زدن با کسی که دوستش دارید با همه وجود خود در لحظه و با او هستید؟
چقدر از زمان و انرژی شما صرف ” نگرانی اینده ” ” قضاوت ” ” ناراحتی ” و غیره میشود ؟
افراد زیادی معمولا انرژی و توجه خود را در گذشته و حال و آینده تقسیم میکنند و تحت هر شرایطی که هستند به علت همین کار ، قوای آنها نیز تقسیم و کم میشود.
بسیاری از اوقات ممکن است زمان خود را به حسرت در گذشته یا ناراحتی و غم نسبت به رویدادهای گذشته زندگی خود سپری کنید. همین امر باعث میشود که بخش بزرگی از انرژی زندگی شما خرج چیزی شود که هیچ کنترلی روی آن ندارید. این کار باعث آسیب جدی به شما خواهد شد. یادتان باشد که همه دارایی و سرمایه نقدی شما همین لحظه حال است که جهان هستی هر لحظه به شما هدیه میدهد و فقط با تمرکز روی آن میتوانید اینده ای بیافرینید که گذشته شما در مقابلش زانو بزند.
اگر دقیقتر به موضوع نگاه کنید، آینده ای وجود ندارد. در واقع این لحظه های حال شماست که واقعا وجود دارند و آنرا هر لحظه تجربه میکنید. در غیر این صورت گذشته و آینده تماما بصورت ذهنی تعریف میشود و وجود خارجی نخواهند داشت. شما در امتداد مسیر زندگی خود هر لحظه در یک نکته قرار دارید. گذشته محو شده و هیچ نقشی در این لحظه شما نمیتواند داشته باشد و اگر قرار هم باشد آینده ای برای شما وجود داشته باشد، از همین حال و لحظه های حال حاضر شماست که خلق میشود. در حقیقت ریزترین تصمیمیاتی که در همین لحظه میگیرید و ریزترین حرفها و رفتارهای شما در این لحظه، رویدادها و انسانها و اتفاقات و وقایع روزهای آینده شما را رقم میزند.
بنابراین این تصمیم بسیار معقولانه ای خواهد بود که اگر میخواهید رویدادهای متفاوتی را در روزهای آینده تجربه کنید، همین الان لازم است که تصمیمات و افکار مختلفی را در همین لحظه حال داشته باشید که دوست دارید درآینده ببینید.
همه چیز دقیقا مانند یک بازی کامپیوتری است که بر اساس تصمیمات حال حاضر شما، وقایع آتی رخ میدهد. پس لازم است در هر لحظه به این وضعیت خودتان هوشیار باشید و قبل از هر فکر و اقدام به کاری، هوشمندانه از خود بپرسید که: آیا این فکر به من کمک میکند؟ آیا به افزایش انرژی و قدرت من موثر خواهد بود؟ یا باعث میشود انرژی و توانم تضعیف شود؟ در واقع شما فارغ از کیفیت اتفاق و رویدادی که در این لحظه دارید، با این سوال پی میبرید که آیا ارزش توجه کردن را دارد یا نه. شما با لحظه ای مکث در واقع به فرض اینکه گذشته بسیار سیاهی هم داشته اید و همه چیز همانقدر سیاه است که میگویید و یا به فرض اینکه اینده شما همان طور که فکر میکنید سیاه باشد، این طرز برخورد با رویداد ها با این سوال مهم، در مییابید که ایا این نوع نگرش و تفسیر از وضعیتتان باعث افزایش انرژی و توان و روحیه شما در مقابله با سختی ها خواهد شد و یا در حال نابود کردن انرژی شماست؟ در این صورت قطعا تصمیم خواهید گرفت که طوری شرایط را تفسیر و نگاه کنید که به شما و نیرو درونیتان قدرت داده و در حال افزایش روحیه شما باشد.
اتفاقات روزمره گاه در زندگي چنان ما را گرفتار ميکند که ما فراموش ميکنيم که حواس ما دائما در حال تجربه کردن دنياي بيرون و درون خود هستند. براي نمونه پيش ميايد که ما در آينه مينگريم ويکباره متوجه گذشت سالها بر روي چهره خود ميشويم و با خود مي انديشم که اين اتفاق چگونه افتاده است. وقتي ما به افکار خود اجازه ميدهيم فقط در حالت اتوماتيک بمانند بنابراين دنياي حواس خود را محدود ميکنيم و اجازه توجه و رشد به آنها نميدهيم.
بطور معمول افراد مضطرب زماني به متخصين مراجعه ميکنند که ديگر درجه اضطراب آنها قابل تحمل نبوده. اما اين چگونه ميشود که ما متوجه نميشويم که کي و چگونه اين اضطراب ما به اين درجه رسيده است. اين اضطراب بطور ناگهاني بوجود نيامده است؛ بلکه به دنبال يک سري پيش آمدها و برداشتهاي ما بوجود آمده و رفته رفته بر بدن ما اثر گذاشته است و عوارضي به مانند تپش قلب؛ معده درد و غیره بوجود آورده است. ولي چون ما در لحظه حضور نداريم تمام علائم بدن خود را ناديده ميگيريم و تازه زماني که تحمل آنها ناممکن ميشود متوجه آنها ميشويم و بدين گونه سلامتي خود را تحت تاثير قرار ميدهيم. در ضمن اگر به پيامها بدن خود توجه کنيم ميتوانيم با حواس خود تماس سازنده برقرار کنيم.
یکی از روشهای بودن در لحظه حال، که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته، مدیتیشن و یا مراقبه میباشد. که بسیار موثر بوده و شما میتوانید در هر شرایطی از مدیتیشن برای آرامش ذهن و تجربه لحظه حال استفاده کنید.
مدتيشن يا به عبارت ديگر مراقبه تکنیکی است که از طريق آن ما ميتوانيم حضور بهتر وبيشتري به افکار زمان حال خود داشته باشيم. ميتوانيم در حالت راحتي بنشينيم و چشمها را ببنديم. با بستن چشمها در حقيقت آن پيامهايي که از دنياي بيرون ميرسد را متوقف ميکنيم و در نتيجه ميرويم به درون خودمان يعني توجه مان تنها به طرف خودمان ميرود و با اين عمل يک زماني را تنها براي درون خود گذاشته ايم. زماني که چشمهايمان را ميبنديم شروع ميکنيم به نفس هاي عميق کشيدن ودر طي اين نفس کشيدن ها متوجه ميشويم که چه افکاري براي ما وجود دارد. بعد ميتوانيم اين افکار را ناظر باشيم و ملاحظه کنيم و از نظارت اين افکار ميتوانيم دريابيم هرفکر از کجا و چگونه در ما بوجود آمده وبعد آن را هم فقط نظاره کنيم بدون اينکه بر روي آن قضاوتي داشته باشيم. اگر به لحظه حال دست يابيم ميتوانيم بدون قضاوت کردن؛ افکار خود را تجربه کنيم. سپس توجه مان را به بدن خود ميدهيم؛ که آيا تمامي قسمتهاي آن سلامت در حال آرامش هستند و وقتي يک حضور کامل بر بدن خود پيدا کرديم و دريافتيم که بدن ما کارهاي خود را به راحتي انجام ميدهد، انگاه از سيستم و نظامی که بربدن ما حاکم است تشکر ميکنيم و با حضور کامل در لحظه ازعصاره زندگي قدرداني ميکنيم.
زندگی ما با تولد شروع نمیشود، بلکه با تحول آغاز میشود. لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی، شروع کن تا بزرگ شوی …
با شعری زیبا این بحث را به پایان میبریم: ( از کیوان شاهبداغی)
زندگي درک همين اکنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است، که نخواهد آمد
تو نه در ديروزي، و نه در فردايي
ظرف امروز، پر از بودن توست
شايد اين خنده که امروز، دريغش کردي
آخرين فرصت همراهي با، اميد است
زندگي ياد غريبي است که در سينه خاک به جا مي ماند
زندگي، سبزترين آيه، در انديشه برگ
زندگي، خاطر دريايي يک قطره، در آرامش رود
زندگي، حس شکوفايي يک مزرعه، در باور بذر
زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ
زندگي، ترجمه روشن خاک است، در آيينه عشق
زندگي، فهم نفهميدن هاست
زندگي، پنجره اي با، به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم…………
تحقیق و گردآوری: سعید زاهد
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خیلی عالی و مفید بود ، متشکر
بسیار عالی