تبدیل احساسات منفی به مثبت
حالا که در پست قبلی با قانون باور و احساس آشنا شدیم احساسات منفی رو چه جوری به مثبت تبدیل کنیم. احساس بد و منفی رو هیچوقت بد ندانید. چون این همان آلارم دزدگیر درون شماست. شما بابت داشتن این آلارم بد که مانع دزدی انرژی های شما میشود، ناراحت میشوید؟ پس اینجوری نگاه کنید که این احساس بد برای من، یک امکان و فرصت ارزشمندی است که بتونم جلو هدر رفتن انرژیهامو بگیرم.
در لحظه ای که با احساس منفی مواجه میشود، بگردید دنبال دلیل آن احساس و فکری که باعث این احساس منفی شده است. هر احساسی یک دلیلی داره که در افکار شما نهفته است. مثلا دلیل احساس بدتون فکرهایی بوده که ناشی از بگو مگوی شما با همسرتون بوده. وقتی عامل اصلی رو پیدا کردین شما یک قدم جلو رفتین. حالا اگر میتونید موقعیت خودتون رو تغییر بدهید و با چند نفس عمیق به اون عامل خوب فکر کنید و دنبال نکته مثبتش باشید در دل همان مشکل. شاید بنظرتون سخت باشه ولی خیلی راحت میتونید با توجه کردن نکته های مثبتی را پیدا کنید و کانون توجه مغزتون رو عوض کنید. اگر با همسرتون سر مسایلی اختلاف نظر دارید و یا هر چی که هست. راهش اینه که همون لحظه به نکات مثبت همسرتون توجه کنید و در ذهنتون اون نکات رو تکرار کنید. هر چیزی که اون لحظه به فکرتون میرسه رو که مثبته، بگید در ذهنتون. هر لحظه که بیشتر به موارد مثبت همسرتون توجه میکنید به همون اندازه هم از احساس بد شما کمتر خواهد شد. تا جایی که احساس بد به احساس معمولی و بعد هم به احساس مثبت تبدیل خواهد شد. این فرایند در رویدادهای منفی، پله پله صورت میگیره و شما به آرومی از حالت بد به حال خوب حرکت میکنید و همین توجه شما باعث میشود تا توجه منفی همسرتون هم خودبخود تغییر کند . این دقیقا همان تکنیک تسلط بر افکار دیگران با کانون توجه ذهنتون و احساسات میباشد.
شما این روش رو برای هر اتفاقی میتونید بکار ببرید. استرس از چک برگشتی دارید؟ نگرانی از شغل و درآمدتون دارید؟ هر چیزی که باشه، شما با تغییر کانون توجه خود عملا شکل اون اتفاق رو عوض میکنید. پس اولین کار اینه که بپذیرید که رویداد و اتفاقی که در این لحظه افتاده، خودتان جذب کرده اید و نتیجه افکار و ارتعاشا های شما بوده است.
بعد باید دنبال نکات مثبت در آن اتفاق بد بگردید. شاید الان بگید که چه نکته مثبتی میتونه در یک اتفاق بد مثل برگشت چکم باشه؟؟ شما اگر در اون لحظه بپذیرید که خودتان عامل اتفاق بوده اید و بعد اقدام به تغییر وضعیت کنید. براحتی نکات مثبتی را در دل همون مشکلات خواهید یافت که بسرعت احساس شما رو بهتر کرده و بعد از رسیدن به آرامش، راه حلهای مهمی به ذهنتان خواهد رسید که در حالت عصبی و استرس به هیچ عنوان نمیتوانست به شما برسد.
مثل این نکات که: این اتفاق به من نشون داد که باید بیشتر به کارهام متعهد میبودم و یا اینکه به من ثابت شد که این شغل و کار من توانایی انجام تعهدهای من را ندارد و باید در توسعه و درامدزایی بیشتر آن تلاش کنم و یا اینکه باید قبل از رسیدن موعد چک، نسبت به مذاکره و گرفتن مهلت بیشتر اقدام میکردم و دهها مورد مثبت دیگر که ذهن شما رو از حالت خشم و استرس دور میکند.
در حقیقت این روش صرفا برای اروم کردن احساس شما نیست، بلکه راهکار مشکلات شما همینه.
راه حلها فقط به دل آرام شما سرازیر میشوند. وقتی چکتون برگشت میخوره و استرس و عصبانی هستید تنها راهکار که به ذهنتون میرسه اینه که بروید از یکی قرض بگیرید. یا از بانکی وام درخواست کنید و یا در نهایت بخاطر تسریع در حل مشکلتون به فکر نزول گرفتن میفتید. این راهکارها از ذهن خوداگاه شما میان. همان ذهنی که این مشکل رو در گذشته برای شما خلق کرده و حالا راه حلش هم از جنس همین مشکله.
اگر در شرایط همین احساس منفی، اقدام کنید و پولی رو نزول کنید مشکلات شما چندین برابر میشوند و براحتی در اعماق مشکلات بیشتر گرفتار خواهید شد. ولی اگر همون مرحله اول که احساستون بد بود متوجه باشید و طبق این تکنیکها عمل کنید راهکارهای بسیار سازنده به ذهنتون خواهد رسید که هم مشکلاتتون حل میشه و مسیر اینده کار و زندگیتون هم هموارتر خواهد شد.
وقتی در برابر اتفاقات بدی که برایتان میافتد با احساسات منفی واکنش نشان دهید، احساسات منفی بیشتری از خود ساطع میکنید و با شرایط منفی بیشتری مواجه میشوید و آن وقت است که در دام چرخه ی احساس خود گیر می افتید.
هر چیزی در کائنات ارتعاش است و فرکانسی دارد، حتی افکار و احساسات.
هر احساسی داشته باشید، خوب یا بد، فرکانس شما را مشخص میکند و شما افراد، رویدادها و شرایطی را که فرکانسی مشابه شما دارند، جذب میکنید. پس برای جذب چیزهای خوب، از طریق تغییر احساست، در هر زمان فرکانس خودت را تغییر بده تا همه چیز در دورو برت تغییر کند.
نیکولا تسلا گفته: “اگر دلت میخواهد از راز کائنات سر در بیاوری، افکارت را براساس انرژی، فرکانس و ارتعاش پایهریزی کن”
این یعنی اینکه همه چیز در کائنات انرژیه و ارتعاش مخصوص به خودش رو داره، پس هر چیزی فرکانسی ارتعاشی داره. هر شی ء یا جسم یا هر موجودی زنده و غیر زنده و هر کلامی فرکانس داره .
مسئله فقط اینجاست که ما چون فرکانس رو به چشم فیزیکیمون نمی بینیم نمی تونیم اندازه اون رو تشخیص بدیم که البته اهمیتی هم نداره.
انچه که اهمیت داره اینه که احساسات ما روی هر عددی که باشه (یعنی فرکانسمون هر عددی که باشه) ما اتفاقات و شرایط و آدمهایی رو به خودمون جذب می کنیم که عدد فرکانسشون با اون یکی باشه!!
اینکه ما چه نوع اتفاق هایی رو با احساسات و فرکانسمون به خود جذب میکنیم سوال بسیار مهم و جالبیه که بسیاری از مردم نمیتونند درک کنند، باید بدونید که شما برآیند و ریشه آن انرژی و فرکانس رو دریافت میکنید که چند مدت دارید به آن توجه میکنید. اگر به ترس و استرس و ناراحتی و درد توجه کنید و احساس بد داشته باشید، احتمالا در روزهای اینده شما تصادف بکنید که هم استرس هم درد هم ناراحتی را یکجا تجربه کنید. هر چند شما عقیده داشته باشید که من حادثه تصادف رو جذب نکرده بودم. در حالی که ریشه فرکانس تصادف رو در ذهنتان خلق کرده بودید. این نکته بسیار مهمی است که برای شما و خیلی از افراد سوال بزرگیه.
یعنی اگه من احساسات خوبی نداشته باشم و مثلا” فرکانسم عدد دو باشه باید بدونم که در دنیا اتفاقات و آدمهایی با فرکانس دو وجود دارند. مثلا” اگه من به کسی بگم بیشعور احمق و اون حرف من فرکانس دو داشته باشه جای دیگه ای کسی یا اتفاق و حادثه ای بافرکانس دو رو به خودم جذب می کنم. مثلا اگه ریخته شدن گل از زیر چرخ یک ماشین به روی لباس نوی من فرکانسش دو باشه ممکنه اون رو جذب کنم! اگه یک دروغ گیج کننده فرکانسش دو باشه ممکنه اون رو جذب کنم و کسی اون دروغ رو به من بگه! و …….
یعنی حوادثی با فرکانس دو وجود دارند و من همه ی اونها رو می تونم مثل یک آهن ربا به خودم جذب کنم. بیاد داشته باشید که افکار و احساسات خوب و مثبت همواره فرکانسهای بالاتری رو دارند و بر عکس افکار منفی فرکانس پایینتر هستند.
بنابراین ما چون فرکانس آدمها و اشیاء و حوادث رو نمی دونیم درنتیجه نمی فهمیم همان حال و هوای خودمون(یعنی فرکانس ما) باعث جذب شدن آدمها یا شرایط بد یا خوب به ما شده اما در یک نگاه کلی می تونیم این نتیجه گیری رو داشته باشیم:
همیشه عدد فرکانس ما بر اساس احساسات تعیین میشه. اگر احساسات خوب و حال و هوای خوب داشته باشیم چیزهای خوب جذب می کنیم و اگر حال و هوای بد داشته باشیم چیزهای بد جذب می کنیم. زیرا در متافیزیک گفته میشه: ریشه ی هر اتفاقی در بیرون از تو، دلیلی در درون تو داره و برای همینه که اگه شما حال و هواتون رو خوب کنین فرکانستون روی عدد بالاتری میره و چیزهای بهتری رو به خودتون جذب خواهید کرد…..
واقعیت زندگی برای هر کس، مختص خودشه. دو نفر در یک خانواده، در یک محیط تربیت شدند، ولی با دو دیدگاه و دو نوع افکار مختلف… عملکرد و زندگی این دو نفر کاملا متفاوت خواهد بود. شما از این نوع نمونه ها خیلی در محیط خودتون و جامعه میبینید. حتی شاید هر دو نفر یک نوع کسب و کار را در یک شهر راه انداخته باشند. ولی یکی موفقتر و روزبروز ثروتمند و فروش بالاتر و مشتریهای خوب و متمول که نقدی خرید میکنند و دیگری هم با بازاری کساد و مشتریهاش چکی خرید میکنند و اکثرا هم درگیر پاس نشدن چکهای مشتریها و وکیل و دادگاه میباشد. به نظر شما چرا اینجوری میشه؟
علم هیچ دلیلی برای این دو نتیجه نمیتواند ارایه دهد. یعنی با آمار و ریاضی و علم اقتصاد همه چیز باید به طور برابر پیش میرفت. ولی تنها عامل تفاوت نتایج این دو فرد، تفاوت باورهای افراد و نوع افکار و احساسی است که به بازار و قدرت خرید مردم دارند برمیگردد. اگر باور داشته باشی که همه جا رکود و کسادیه و همه بازاریا اصلا فروش ندارند و پول دست مردم نیست و خیلی از این حرفایی که این روزها ما بیشتر میشنویم. نتیجه این نوع باور در کسب و کار همین میشود که مشتریهایی وارد مغازه شما میشوند که پول کم دارند و توانایی خرید ندارند و یا نمیخرند و میروند ویا نسیه میخرند و بازار فروش شما هم در رکود کامل خواهد بود. ولی مشابه همین مغازه و کسب و کار در همان خیابان، کلی مشتری داره که همه آنها هم پولدار و نقدی میخرند و هر ساعت هم مغازه مملو از مشتری میباشد. همه ما و شما دقیقا همین شرایط را در نزدیکی خودمان میبینیم. علت همه این تفاوتها فقط باور و افکار ماست که فرکانس های خوب و یا بد میفرستیم .
شخصی که در فضای باوری رکود و کسادی قرار داره، اصلا نمیتونه بازار پر رونق همین صنف خودش رو ببنیه. اصلا نمیتونه شرایط بهتری را هم که در جاهای دیگری در جریان است رو درک و مشاهده کنه.
به قول دارن هاردی، شما دنیا رو از پشت عینک باورهای خودتان میبینید. اگر جهانی زشت و نازیبا و رکود و بدبختی و بیماری میبینید، این اشکال از عینک باورهای شماست. جهان فقط برای شما به این صورت دیده میشود.
شاید بگویید خیلی ها همین جوری دارند میبینند. نه. شما چون در حوزه آن باورها قرار گرفتین و همان عینک در چشم شماست، دقیقا همان تیپ ادمها رو هم دور خودتان میبینین و آنها مثل شما فکر میکنند.
اگر میخواهید جهان شما زیبا و عالی و پرطراوت دیده بشه، عینک باورها و افکارت رو تغییر بده. میتونی طبق قانون تغییر، تو هم مثل همه کاینات از همین لحظه تغییر کنی و جهان خودت را بسازی. جهانی که پر از خواسته های خودت باشه. البته شما چه بخواهید و چه نخواهید، جهان هستی شما را به سمت تغییر هدایت میکند و اگر آگاهانه و از روی اراده شما نباشد، به سمت همان باورها و افکار منفی و محدود کننده گذشته شما خواهد برد و وضعیت فعلی شما بیشتر منفی و بدتر میشود.
با چند مثال زیر قدرت باور رو در زندگی و خواسته ها رو به شما نشان میدهیم.
شما وقتی باورت اینه که دختر و پسر خوب و مطمن و متعهد در کشور کمه و نمیشه اعتماد کرد و بر همین اساس هم ازدواج نمیکنی. چون باورهای تو طوری جهان تو رو شکل میده و میسازه که واقعا نمیتونی دختر و پسر خوب و مورد نظر خودت رو پیدا کنی. چون باورت این بوده ….
ولی اگر باور کنی که کلی دختر و پسر خوب و متعهد و دقیقا طبق معیارهای من در جامعه هستند که من خیلی راحت میتونم پیدا کنم و یک ازدواج بسیار موفقی رو داشته باشم و همین اتفاق هم میفته برای شما.
اگر جویای شغل و درآمدی مناسب هستی، اگر باورت این باشه که کار پیدا نمیشه و همه کارخونه ها و شرکتهای خوب تعطیل شدند و در دوران رکود قرار گرفتیم. مطمن باشید که کاری پیدا نخواهید کرد. فکر نکنید جهان با شما دشمنی میکند و اجازه نمیدهد شما به هدفتون برسید. این شما هستید که به جهان این جنس از ارتعاش و فرکانس را فرستادید و جهان طبق نظر شما عمل میکند و شما با این باور شغل مناسب با درآمد مورد نظرتان را پیدا نخواهید کرد.
اگر شما در همین فضا، باورت این باشه که کار و درآمد عالی همه جا هست و خیلی از شرکتها مشتاق هستند که از توانایی و تخصص و ظرفیتهای من استفاده کنند و پول و دستمزد خوبی هم به من بدهند، شما با این باور خیلی راحت میتوانید به کار و درآمد مورد نظرت برسی و جهان کمکت خواهد کرد تا به موقعیتهایی هدایت بشوی که در اولین مصاحبه جذب بشی.
یعنی شما انتظار نداشته باشید که با یک زمینه باور منفی بتوانید نتیجه مثبتی بگیرید. این محاله در جهان هستی …
این نکته مهمی است که توجه کنید، هر موقع خواسته ای و هدفی را داری، اول ببین در آن مورد چه باوری داری، گفتگوهای ذهنی و افکار ذهنت در اون مورد چه میگویند. اگر مقاومت و مورد منفی رو دیدی، اول باورها و افکارتو درست کن بعد دنبال اون کار و هدفت برو. چون هیچ وقت نمیتوانی با باور منفی به هدفی مثبت برسی. این یک قانونه …
این مثالها رو در موقعیتها و شرایط مختلف برای شما میاریم که کاملا با موضوع باور و احساس اشنا بشوید. یک مثال خیلی مرتبط با اکثر جوانان.
وقتی در یک رابطه عاطفی، باورت این باشه که دوستت یا همسرت، به شما بی محلی میکنه و حتما در حال خیانت به شماست و دایم همین افکار رو در ذهنتون دارید و تکرار میکنید، جهان کاری میکند که شما همین باورها و دیدگاه خودتون رو در روابطتون تجربه کنید.
یعنی بارها گفتیم این نکته مهم رو و باز هم میگیم که، شما هر چیزی را که در دنیای بیرون خودتون میبینید و تجربه میکنید. دقیقا انعکاس درون شماست. یعنی ابتدا شما همان فکر و باور رو در درون خودتون ساخته اید و پرورش داده اید و بعد آن اتفاق در بیرون و در جهان شما رخ داده است. به یقین بدانید که چیزی جز این نیست. جهان شما، دنیای بیرون شما ، همانی است که در درون شما در حال چرخش میباشد.
از این نکته ها چی رو یاد میگیریم؟ مهمترین نکته ای که باید یاد بگیریم این است که، دنیای واقعی شما در بیرون نیست. هر چیزی رو که میبینید و تجربه میکنید، در درون شما شکل گرفته. مدتها قبل با افکار و تجسم خلاق و توجه کردن مداوم، باور همون چیزها در درون شما ساخته شده است و شما الان دارید میوه و ثمره آن را برداشت میکنید و ناراحت هستید که چرا این اتفاقات برای شما میفتد و دنبال مقصر میگردید که این نتایج منفی رو بتوانید تقسیم کنید. ولی الان در این دوره متوجه میشوید که هیچ کسی و هیچ نیرویی در بیرون از شما، در زندگی شما موثر نیست. تنها خودت هستی که باید مسول اعمال و رفتار خودت باشی.
این نکته بسیار قابل تامل و تفکر است و لازمه که ساعتها بشینید و به همه اتفاقات گذشته خود نگاه کنید. در همه آنها به وضوح رد پای افکار و باورهای خودتون رو خواهید دید. ولی چون ناآگاه بودید، دیگران را متهم کردید. ولی از حالا به بعد شما میتوانید جهان بیرون خودتان را از همین الان با تغییر کانون توجه ذهنتان، براحتی عوض کنید.
تغییر از ذهن منفی به ذهن مثبت خیلی به سرعت اتفاق خواهد افتاد و اصلا نگران این نباشید که چه جوری این همه باورهای منفی که در سالهای گذشته ساخته ام رو تغییر بدم.
چون بارها هم گفتیم بدلیل اینکه کل سیستم جهان هستی و قوانین آن بر پایه مثبت و فراوانی و سلامتی و خیر بنا نهاره شده است. شما در گذشته خود، در مسیر مخالف جریان رودخانه جهان هستی شنا میکردید و انرژی و نیروی بسیاری هدر داده اید و اسیبهای جدی دیده اید. ولی به محض تصمیم گرفتن برای تغییر به سمت مثبت شدن، شما در جهت موافق جریان حرکت رودخانه کاینات، حرکت خواهید کرد و در این مسیر اصلا نیازی به شنا کردن و صرف انرژی زیاد نیست. خودتان را رها میکنید در مسیر جهان هستی تا با بهترین گزینه ها و شرایط ایده آل و فرصتهای عالی و معرفی ادمهای موفق و شایسته، شما را در کمترین زمان ممکن به خواسته های خودتان میرساند.
این نکته رو هم بدانید که ما بینهایت خواسته و هدف میتوانیم داشته باشیم و هیچ حد و مرزی برای خواسته های ما تعیین نشده است. این توانایی و ظرفیت ما میباشد که چقدر بتونیم از این فراوانی و ثروت جهان هستی استفاده کنیم.
شما در پست های گدشته و همچنین آینده با مفاهیم و تکنیک های شناسایی و تغییر باورهای منفی به مثبت آشنا شده و با تمرین و تکرار موارد مهم، به این سیستم و قوانین جهان هستی مسلط میشوید. هر چقدر بتوانید طبق قوانین جهان زندگی کنید، زندگی شما شادتر، آرامش بیشتر، ثروتمندتر، روابط اجتماعی و عاطفی و خانوادگی عالی تر و بهتر و شغل و درآمد بالاتری را تجربه خواهید کرد.
آنتونی رابیز یکی از کلیدهای خوشبختی را به نقل از ری کراک اینچنین بیان میکند:
از ری کراک بنیانگذار مکدانلد یک بار خواستند اندرزی بدهد که بتواند برای تمام عمر سرمشق افراد در راه رسیدن به موفقیت باشد. وی گفت: «میوه تا سبز است رشد میکند، وقتی که رسید پلاسیده میشود.» شما هم تا زمانی که سبز هستید رشد میکنید. هر اتفاقی میتواند فرصتی برای رشد باشد یا دلیلی برای زوال.
بازنشستگی را میتوان بهصورت فرصتی برای تلاش بیشتر و زندگی پربارتر دید یا پایان زندگی شغلی. هر موفقیت را میتوان زمینهای برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر درنظر گرفت و یا ایستگاهی برای استراحت. اگر آنرا محل استراحت بدانید به احتمال زیاد نمیتوانید مدت درازی به آن تکیه کنید.
یعنی این باور شماست که میتوانید بازنشستگی را پایانی برای تلاش و زندگی بدانید و صرفا فرصتی برای استراحت و یا اینکه آن را موقعیتی عالی برای شکوفا کردن همه تجارب و باورهای سازنده خودتان. این خواسته شماست که میتواند به شکل باورهای شما در تمام طول زندگی همراه و همگام شما باشد.
نکته مهم دیگری که آنتونی رابیز مهمترین راز خوشبختی میداند این است که:
این نکته از همه نکات قبلی مهمتر است، زیرا ضامن سعادت حقیقی است. راز زندگی، بخشش است. سخاوت به زندگی انسان معنی میبخشد. اگر میخواهید زندگی شما معنیدار شود یاد بگیرید که چگونه ببخشید.
فکر نکنید بخشش فقط میتواند پول باشد. شما هر چیزی را که جزو داشته های شما است میتوانید ببخشید. از مهارتها و علم و آموزه ها و ابزار و لوازم و پول و هر چیزی که با بخشش آن احساس ارامش به شما بدهد و قبلا هم گفتیم که بخشش نه با نیت اینکه کمک میکنیم تا فردی سروسامان بگیرد. نه … بخشش شما فقط برای این است که فراوانی و نعمت بیشتری به زندگی شما سرازیر شود . و بخشش غیر از این نیست.
” آنتونی رابیز در خصوص باور جمله زیبایی داره که میگه:
باور، تمرین کردنی است، و همیشه در یک گفتگو ، کسی برنده است که باورش بیشتر باشد ”
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مثل همیشه عالی و پر معنا استاد عزیزم وجود شخص تو زندگی من تو این عصر جدید برای من یک معجزه و جذب بود و من در کنار شما روزهای خوبی رو دارم تجربه میکنم جیف که ۳۸ سال دیرتر متوجه شدم ولی الانم دیر نیست ومن همه لحظاتم رو با صحبتهای شما تمریناتم میگذرونم بزودی خبرهای خوبی براتون ارسال میکنم دوستتون دارم
عالی بود عالی
الهی شگر
که نور الهی رو تو وجودم حسسسسسش میکنم😊